سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آنکه در خردسالی نیاموزد، در بزرگسالی پیش نیفتد . [امام علی علیه السلام]
ارزش نیوز

تاملی برسخنان آقای هاشمی رفسنجانی درهمایش اجتهاد!

مدتی  است آقای هاشمی رفسنجانی بحث شورای فقهی را در اولویت مباحث خود قرار داده،این گونه وانمود می کند که این موضوع از ضروریات امروز کشور ماست.در آخرین اظهارات ایشان درهمایش"اجتهاد درعصرمعاصر" بود که اظهار داشت:"یک مجتهد به تنهایی در همه‌ ابواب مورد نیاز فقهی مردم نمی‌تواند متخصص باشد، چطور فردی می‌تواند درطول 30-40 ساله تحصیل خود، همه‌ این حقوق را که هر کدام تخصص بزرگی است بداند؟ لذا ما باید به سمت فقه تخصصی در یک حکومت اسلامی برویم؛ زیرا دخالت در امور مردم با فقه تخصصی امکان‌پذیر است. اگر فقه تخصصی را بپذیریم باید تقلید تخصصی را هم بپذیریم و این‌گونه لازم نیست کسی در همه امور از یک نفر تقلید کند. اگر این دو را پذیرفتیم باید شورای فقهی را هم بپذیریم. وقتی با سیاست می‌خواهیم همه جامعه را اداره کنیم، شورای نگهبان ناظر مجلس باید همه‌ تخصص‌ها را در خود داشته باشد و نظر تخصصی بدهد. لامحاله در دوره تخصصی‌شدن رشته‌های فقهی به شورایی شدن فقه می‌رسیم و اساس همه‌ این‌ها باید بر عقل استوار باشد."

درباره نقداظهارات فوق نکاتی به نظر می رسد:

1)استبعاد این نکته که یک فقیه نمی تواند در همه ابواب فقه متخصص باشد از سوی کسانی مطرح می شود که یا طعم فقاهت را نچشیده و یا از نبوغ بالایی برخوردار نباشند وگرنه چه کسی می تواند در تخصص فقیه جامعی درهمه ابواب فقه مثل جضرت امام تردید کند امام علاوه بر فقه واصول درفلسفه وعرفان نیز متخصص بود؛اضافه بر آن درسایر علوم اسلامی مثل تفسیر قرآن،تاریخ اسلام و...نیز تبحر خاصی داشتند.این در حالی بود که بخشی از عمر شریفشان ازسال-41تا68-صرف مبارزه بی امان با رِِِژیم طاغوت،تدبیر امورکشور و مبارزه باشیطان بزرگ آمریکا وفرماندهی جنگ 8ساله تحمیلی نمود.مسایل مستحدثه و فقه مقارن وتطبیقی نیز در آثار امام بسیار برجسته است.سایر مراجع دینی در گذشته وحال نیزبا اختلاف مراتب از این وضعیت برخوردارند این در حالی است که این گونه شخصیت ها چنان چه تمام عمر شریف خود را فقط درفقه واصول صرف می کردند کمتر زاویه ای از آن را می توانستیم بیاییم که از نظر آن ها مغفول بماند.بنابر این از شخصیت هایی که دارای نبوغ فکری اند تخصص در جمیع ابواب فقه نه تنها بعید نیست که در حد عالی آن واقع هم شده است.قیاس به نفس وتعمیم آن به همه فقها امری قابل تامل است.

2)درباره فقه و تقلید تخصصی نیزدرسخنان آقای هاشمی، نکته جدیدی بیان نشده است؛ زیرا از گذشته دور تا کنون، این نکته از مسلمات بوده وهست که اگر برای مردم اثبات شود فقیهی در یکی از ابواب فقه از دیگر مراجع اعلم است واز تخصص بالاتری بر خوردار است مقلد می تواند بلکه واجب است از او تقلید کند ولی چنان چه فقیهی در همه ابواب فقه بر سایر فقها ی عصر ش اعلم باشد یاملکه اجتهاد داشته باشد که بتواند در ابواب فقه اجتهاد کند اولویت در تمرکز مرجعیت است.اما راجع به مسایل مستحدثه، هرمرجع تقلید توانمندی که به ملکه اجتهاد دست یافته باشد قادر است حکم موضوعات جدید را از آیات و روایات استنباط کند واصلا معنای اجتهاد همین است.

3)به نظر می رسدپیشنهاد تخصصی کردن فقه وتقلید برای هدف دیگری صورت می گیرد به این فراز از "اشاره"مصاحبه مکتوب هفته نامه شهروند با هاشمی رفسنجانی توجه کنید        

"اکنون می‌توان گفت «آیت‌الله» هاشمی رفسنجانی در جایگاه حقیقی خود قرار گرفته‌ است. هاشمی رفسنجانی که در چهل سال گذشته در مقام مبارز انقلابی، نماینده پارلمانی، فرمانده نظامی و مدیر اجرایی قرار گرفته است از سال گذشته با قرار گرفتن در مقام رئیس مجلس خبرگان رهبری بیش از پیش به عنوان" فقیهی سیاسی" شناخته شده است که دغدغه اصلی‌اش نظریه‌پردازی درباره حکومت دینی است. هاشمی رفسنجانی نماینده مجلس خبرگان مولف قانون اساسی نبود اما عضویت مؤثر او در شورای بازنگری قانون اساسی در تعریفی که امروزه از جمهوری اسلامی در دست داریم تاثیری مستقیم داشته است.

هاشمی رفسنجانی البته در سال 1358 مخالف تاسیس مجلس موسسان یا خبرگان برای تدوین قانون اساسی بود اما در جمهوری اول (68-1358) از ارکان اصلی قدرت محسوب می‌شد و گاه حتی با وجود قائم مقام رهبری یا رئیس‌جمهوری به عنوان مقام دوم کشور شناخته می‌شد......در مجموع نقش هاشمی رفسنجانی در تاسیس جمهوری دوم تقریبا بی‌بدیل است. جمهوری دوم در سال 1376 با یک جهش سیاسی مواجه شد اما در مجموع این جهش به گونه‌ای نبود که صورت تازه‌ای از دولت دینی (که اصلاح‌طلبان آن را دموکراسی دینی می‌خواندند) ایجاد کند بلکه در نهایت به بازگشت اشکالی از حکومت دینی منتهی شد که افرادی مانند محمود احمدی‌نژاد ترجیح داده‌اند از آن به عنوان «دولت اسلامی»یاد کنند. در چنین موقعیتی دغدغه‌های هاشمی رفسنجانی به عنوان یکی از مولفان جمهوری اسلامی بازخوانی قانون اساسی و نظام جمهوری اسلامی براساس همین تجربه‌هاست.                        .             
 
هاشمی رفسنجانی البته در موقعیت کنونی بیش از پیش به اهمیت حوزه‌های علمیه قم و نهاد روحانیت در حکومت اسلامی توجه می‌کند و آن را عاملی نه فقط برای حفظ اسلامیت که در جهت درونی کردن جمهوریت نظام سیاسی می‌داند.                                  .             
تاکید هاشمی رفسنجانی بر ضرورت درونی کردن مفاهیم دموکراتیک و مدرن از دل حوزه‌های علمیه و تاکید وی بر اینکه نهادهای حکومتی مانند شورای نگهبان برای تضمین اسلامیت نظام گرچه لازم‌اند اما کافی نیستند از همین جهت است. در عین حال هاشمی‌رفسنجانی تاکید دارد که حوزه علمیه باید مباحثی مانند انتخابات، حقوق شهروندی، احزاب و دموکراسی را وارد متون درسی حوزه‌های علمیه قم کند و بپذیرد که دموکراسی سازگارترین صورت حکومت در عصر جدید با اسلام است.
بدین ترتیب از آغاز به قدرت رسیدن محمود احمدی‌نژاد رقیب او هاشمی رفسنجانی که پیش از این تنها بر سازندگی تاکید می‌کرد، این روزها بیش از هر زمان دیگری از دموکراسی سخن می‌گوید. گویی هاشمی جدیدی متولد شده است که از موضع رئیس مجلس خبرگان خواهان دموکراسی است. یعنی همزمان که این روزها حی اصلاح‌طلبان مذهبی از او به لقب آیت‌الله یاد می‌کنند او نیز از دموکراسی بیشتر دفاع می‌کند. بدین ترتیب اگر چه هاشمی برای سومین بار رئیس‌جمهور نشد اما گویی جمهوری سوم در راه است؟"{شهروند امروز ش57ص111}

باتوجه به نظریه فوق،وبرمبنای"فقاهت شورایی"هریک ازابواب طهارت ،صلوة،حج،روزه و...راباید به یکی از مراجع واگذارکرد ولی سیاست را باید به این "فقیه سیاسی"سپرد تا مسایل کشور وجهان را حل کند.البته توصیه آقای صانعی به آقای هاشمی مبنی بر ضرورت دادن فتوی را نیز می توان در راستای همین موضوع تحلیل کرد

4)آقای هاشمی در باره ضرورت تشکیل شورای فقاهت در شورای نگهبان گفته "اگر این دو(فقه وتقلید تخصصی) را پذیرفتیم باید شورای فقهی را هم بپذیریم. وقتی با سیاست می‌خواهیم همه جامعه را اداره کنیم، شورای نگهبان ناظر مجلس باید همه‌ تخصص‌ها را در خود داشته باشد و نظر تخصصی بدهد."

معلوم نیست گوینده، در باره وجود همه تخصص هادر شورای نگهبان چه چیزی را اراده کرده است ؟آیا باید تعداد اعضای شورای نگهبان را از 12 نفربه 50نفر یا بیشتر افزایش داد؟یااین که باید از نظر کارشناسی متخصصان بهره گرفت؟اگر منظور افزایش تعداد اعضا باشداین موضوع اختصاصی به این شورا نداردبلکه مجلس نیز باید طوری تعبیه شود که نمایندگان در مجموع از تخصص های لازم برخوردار باشند؛همچنین سایر مراکز حتی مجمع تشخیص مصلحت نظام و...ولی اگر منظور استفاده از نظریه کارشناسان باشد این موضوع هم در مجلس هم در مجمع وهم درشورای نگهبان در حال انجام است بدین منظور"مجمع مشورتی فقهی شورای نگهبان" به ریاست آیه الله طاهری خرم آبادی وبا حضور فعال آیة الله مؤمن از فقهای شورای نگهبان وجمعی از فقهاوفضلا درحوزه علمیه قم تشکیل شده است،مجموعه لوایح وطرح هایی که برای رسیدگی به شورای نگهبان ارسال می شود د رآن بررسی ومورد دقت قرارمی گیرد.هم چنین این شورا از نقطه نظرات مشورتی جمعی از حقوق دانان درکمیسیون ها ی مربوطه استفاده می کنند.در واقع، شورای نگهبان ظرفیت استفاده وبهره مندی ازهمه نقطه نظرات علمی فرزانگان ونخبگان فقهی وحقوقی وتخصص های دیگررا داردونیازی به تشکیل شورای جدید یا افزایش اعضا که بر خلاف قانون اساسی است نمی باشد.

5)آقای هاشمی در اظهارات خود دچار یک نوع تناقض گویی نیز شده  است به عنوان نمونه در همایش اجتهاد، ازطرفی از تخصصی شدن فقه وتقلید سخن می گویدودرهمان حال نیزازضرورت تشکیل شورای فقاهت وفقها سخن به میان می آورد!براستی اگر بناست هرمجتهدی فقط در باب خاصی متخصص باشد تشکیل شورا چه اثری خواهدداشت؟ وبه عبارت دیگر؛وجود این شورا چه دردی را دوا می کند؟!زیرافرض این است که هر یک از مجتهدان فقط درباب خاصی تخصص دارندودر ابواب دیگر فقه از تخصص بی بهره اند؛ کسی که درطهارت متخصص است ودر تجارت وخمس وزکوة تخصصی نداردآیاحق دارددر"شورای فقاهت" درباره تجارت یا خمس وزکوة اظهار نظر نماید؟وآیا بر فرض ارایه نظر،می توان به آن اعتماد کرد؟درست مثل اینکه برای درمان "کلیه" ازمتخصصان قلب،مغزواعصاب،پوست و....نیز دعوت به عمل آورند تادر درمان این مریض با هم همفکری کنند!

6)کم لطفی آقای هاشمی در این سخنرانی نسبت به مکتب گرانسنگ تشیع وپررنگ کردن اجتهاد در میان اهل سنت از دیگر موضوعاتی است که باید به نقد آن پرداخت وی در این باره گفته است:" . در قرن دوم هم در بین اهل سنت، اجتهاد بسیار توسعه پیدا کرد و بیش از 100 مسلک در شهرهای جهان اسلام وجود داشت.در بین شیعه اجتهاد وجود داشت اما نه به فراوانی اجتهاد در اهل سنت؛ زیرا بین سنی‌ها اجتهاد بسیار قوی‌تر بود. شیعیان متکی به اظهارات معصوم عمل می‌کردند و مسائل عملی از متن روایات تبیین می‌شد.در پایان قرن سوم و شروع غیبت در شیعه، شرایط جدیدی پیش می‌آید و اوضاع معکوس می‌شود.در اهل سنت به خاطر افراط درمذاهب اجتهادی، خلفا جلوی آزادی اجتهادرا که قطعا آثار سیاسی داشت گرفتند. این دوره، دوره‌ انسداد نسبی در تاریخ تفقه اهل سنت بود؛ برعکس شیعه که از حالت حدیث و روایت‌گویی به فضای جدیدی وارد شد که تقریبا فضای اجتهاد بود.از آن زمان فقهای ما درعالم تشیع هم شروع به کارهای فقهی کردند،علم و اصول تبیین شد،مبانی اجتهاد به وجود آمد و روی عقل تکیه بیشتری شد. امروز اتکا به عقل و تعقل لازمه‌ تفقه و اجتهاد است و به آسانی نمی‌شود از توجه ویژه‌ای که قرآن به تعقل دارد، گذشت. خداوند انبیا را نزد ما فرستاده تا گنجینه‌ عقل را استخراج کنند؛ به همین خاطر، عقل، پیامبر باطن نامیده شده است."

وی بی توجهی شیعه به عنصر اجتهاد را از ضعف های مهم این مکتب دانسته،روایات معصومین (ع)را که به دون توجه به عنصر اجتهاداز آن هارسید فاقد اعتباردانسته است!" نمی‌توان جامعه‌ای را که تحت عنوان اسلام اداره می‌شود،با برخی روایاتی مدیریت کرد که هزار و چند سال پیش در آن شرایط بدون اجتهاد، بدون توجه به عقل و بی‌توجه به مصالح و مفاسد،نقل شده است"

درباره این اظهارات نکاتی حایز اهمیت است:

الف:اجتهاد چیست؟آیا فی نفسه دارای ارزش واعتباراست؟اجتهاد یعنی مجتهد تمام جهدوتلاش خودرا برای به دست آوردن حکم خدابه کارگیرد.در این صورت آیا می توان ایستادگی درمقابل فرمایش نورانی امامان معصوم(ع)را درقرن اول تا چهارم اجتهادنامید وبرآن افتخارکرد؟! درواقع اجتهاد اهل سنت دربرابر نص کلام معصوم بوده است نه برای رسیدن به کلام معصوم وحکم خدا!بنابراین ازافتخارات شیعه این است که به کلام ای?مه (ع)دلبستگی کامل داشته،بهترین ومطم?ین ترین راه برای رسیدن به آموزه های الهی رابرگزیده است.براستی آیا تفرق از راه معصومین(ع) وایجاد 100فرقه و مسلک در برابرراه امام معصوم (ع)امری افتخار آمیز است که آقای هاشمی آن را ازنکات قوت اهل سنت بر شمرده است؟!

ب: آن چه ایشان درباره روایات معصومین(ع) وبی اعتباری آن ها برای جهان امروز مطرح کرده است جای بسی شگفتی است؛زیرا آن چه فقهای ما درتمام اعصار برای اجتهادلازم دارند نص کلام معصوم(ع)بدون دخالت اجتهاد وتفسیرهای عقلی است،چنان چه اثبات شود روایت منقول عین کلام امام نیست وراوی باعقل واجتهاد خود در آن تصرفاتی کرده است این حدیث از اعتبار چندانی برخوردار نیست.آیا آقای هاشمی این اظهارات را نسبت به قرآن کریم هم قایل است؟یعنی می توان گفت از آن جایی که قرآن مربوط به 1400سال پیش است واین آیات "درآن شرایط بدون اجتهاد وبدون توجه به عقل نقل شده است"برای جها ن امروزفاقد اعتبار است؟!البته این سخنان پوچ را برخی از روشنفکران دگراندیش بر زبان وقلم نحسشان جاری ساخته اند.همین چند ماه پیش بود که آقای محمد خاتمی اظهارداشت در این زمان دیگر قرآن قابل استناد نیست ،زیرا قرآن حاوی فرهنگ قبیله ای است که اگر به آن استناد کنیم باید فرهنگ قبیله ای عرب را هم بپذیریم!!

ج:بکارگیری برخی تعابیردرباره خلفا وتعریف وتمجید بیش ازحدازاهل سنت یاد آورنطق آقای خاتمی در آستانه انتخابات ریاست جمهوری هشتم است که کلمه"مولا"در" من کنت مولاه فعلی مولاه "را به معنی دوست گرفت تااز آرای اهل سنت بهره مند گردد!آقای هاشمی در این سخنرانی، خلفا را به "راشدین"!توصیف کرده می گوید:" گرچه در زمان خلفای راشدین هم عده‌ معدودی از صحابه، مرجع اصلی بودند و شاگردان هم برای مردم و جامعه مرجع قرار می‌گرفتند. مردم به علی(ع)، عایشه، ابن‌عباس، ابن مسعود و ... مراجعه می‌کردند و احکام را از آن‌ها می‌گرفتند تا دینشان را با آنها تنظیم کنند؛ البته در این میان علی ابن ابیطالب از همه نیرومندتر بود."گذشته از دادن لقب راشدین به خلفا،ذکر کردن علی (ع)در کنار عایشه،ابن عباس،ابن مسعود و...ظلم فاحشی به امیرالمؤمنین است!آن هم با این تعبیر "البته علی ابن ابیطالب از همه نیرومندتر بود"براستی آیا امیرالمؤمنین با این گونه افراد قابل مقایسه است؟درست مثل این که بگوییم طلا از زغال بهتراست.علی (ع)می فرمایند:والدهرانزلنی ثم انزلنی حتی یقال معاویة وعلی؛روزگارمراآن چنان پایین آورد تاگفته شد معاویه وعلی!!!!

منبع:



  • کلمات کلیدی :
  • ارزش خبر ::: پنج شنبه 87/10/26::: ساعت 10:40 عصر


    لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    >> بازدیدهای وبلاگ <<
    بازدید امروز: 18
    بازدید دیروز: 80
    کل بازدید :356257

    >> درباره خودم <<
    ارزش نیوز
    مدیر وبلاگ : ارزش خبر[984]
    نویسندگان وبلاگ :
    یاور[0]


    >>آرشیو شده ها<<

    >>لوگوی وبلاگ من<<
    ارزش نیوز

    >>لینک دوستان<<

    >>لوگوی دوستان<<



    >>اشتراک در خبرنامه<<
     

    >>طراح قالب<<